امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

غنچه زندگیم

تخت خواب

این ماجرا وقتی اتفاق افتاد که ما تازه به خونه جدید آمده بود و شب اول جای شما طبق گذشته کنار تختمان بود از شما خواهش کردم سر جات بخوابی اما شما یکهو بسیار ناراحت برگشتی و گفتی من تخت ندارم کجا بخوابم من و بابا بسیار ناراحت شدیم  اما از جمله بامزه شما خندمان گرفت و گفتیم پس امشب پیش ما بخواب خداجونم دوست دارم . ...
5 شهريور 1395

کار مردونه

مشغول کارم اسباب کشی بسیار کار میبره و من تو این اسباب کشی سرعتی خسته ام . شما میخواهی در چیدن کارتنهای شکستنی کمکم کنی من به شما میگویم پسرم این کارها زنونس شما برو به کارهای خودت برس. چند روز میگذره و من مشغول کار یکهو شما رو میبینم که میله ساک جا کنترلی که بسیار هم خطرناکه تو دستته با سرعت میام تا از شما بگیرمش و شما با غروری مردانه میگویی مامان این کار مردونست بده به من خداجونم مرد کوچکم رو حافظ باش. آمین ...
5 شهريور 1395
1